❤ღ❤کاش بودی تا دلم تنها نبود ❤ღ❤

به لبخندی مرا از غم رها کن ... مرا از بی کسی هایم جدا کن ... اگر مردن سزای عاشقان است ... برای مردنم هر شب دعا کن

توی این شبای دلگیر تو بیا پناه من باش

توی این شبای دلگیر تو بیا پناه من باش
توی تنهایی شکستم بیا تکیه گاه من باش
دلم از غربت اینجا بی تو بدجوری گرفته
بیا می دونم که یادم هنوز از یادت نرفته

نذار اون نگاه آخر، آخرین وداع ما شه
دل بِده به خواهش من؛ دستامون نذار جداشه
دوباره منو صدا کن ببرم تا لب رویا
بی تو امروز رو نمیخوام ،برسون منو به فردا

دوباره منو صدا کن
دلم و بازم بلرزون
هر چی فانوسه بسوزون
شب و از صدات بترسون

نذار این بلور اشکام
طعمه ی خاک سیاه شه
من می خوام عکس من و تو
توی قاب کهنه باشه

پا بذار رو چشم خیسم
شیشه ی این شب و بشکن
نذار عمر این جدایی برسه به مـــُردن من!

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 11:39 توسط zahra| |

دانلود آهنگ ته تنهایی با صدای میثم ابراهیمی

خودم با خودم آشتی می کنم
خودم با خودم هی به هم می زنم
من  اونقدر تنها شدم بعد تو
که با سایه ام اینجا قدم می زنم

بدون بهونه بدونه دلیل
برای خودم عطر و گل می خرم
مث آدم هایی که دیوونه ان
صدات می کنم اسمت و می برم

ته تنهایی همین جاست که میگن
این همون آخر دنیاست که میگن
ته تنهایی همین جاست که میگن
این همون آخر دنیاست که میگن

خودم با خودم زندگی می کنم
خودم میگم و هی خودم می شوم
دلم خیلی از دست دنیا پره
صدای تورو کم می شنوم

خودم با خودم درد و دل می کنم
تا از گریه از غصه خوابم بره
می دونم نمی فهمی تو این اتاق
چقدر زندگی بی تو سخت می گذره

ته تنهایی همین جاست که میگن
این همون آخر دنیاست که میگن
ته تنهایی همین جاست که میگن
این همون آخر دنیاست که میگن

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 11:38 توسط zahra| |

کارت پستال عاشقانه خارجی A Simple Hug

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 11:37 توسط zahra| |

شعر زیبای می دونم پشیمونی...

با این که رفتی از پیشم تو هنوزم عاشقمی
می دونم پشیمونی هنوزم تویِ فکرمی
هنوز دوسَم می داریُ دلداده یِ عشقمونی
دلت برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی…
می دونم پشیمونی…
با این که رفتی از پیشم تو هنوزم عاشقمی
می دونم پشیمونی هنوزم تویِ فکرمی
هنوز دوسَم می داریُ دلداده یِ عشقمونی
دلت برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی

.
.
.
…غرورُ بشکنُ برگرد برگرد هنوزم دیر نیست
هنوزم این دلِ خسته عاشقِ وُ دلگیر نیست…

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 11:37 توسط zahra| |

چرا هر شب تورو دارم؟

چرا هر شب تورو دارم؟
بدون اینکه حتی یک نفس از من جدا باشی
چرا تو جاده گم می شم؟
بدون اینکه حتی یک نفس پیدا شی
چرا از بی تو می ترسم
همش دستات و می گیرم
تو ماه و بردی از شب هام
من از بی ماه، می میرم

واسه چی…
تو هنوز توی عمق ترانه ها می

واسه چی…
واسه چی…
توی هر نفسم تو هنوز باهامی
واسه چی…
مگه نه اینکه دستام و ول کردی
نذاشتی با تو دنیام و بسازم…
تو را هر شب به این جاده ی تاریک و نمناک
واسه چی… می بازم؟

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 11:36 توسط zahra| |

پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم

پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم  
حالا که رفتنی شدی سفر بخیر عزیزم
این آخرین خواهشمه مواظب خودت باش
اونی که جام و می گیره جوونی تو بزار پاش
اسم من و جلوش نیار، بهوونه ای نگیره
بهش بگو دوستت دارم بزار برات بمیره
عکس من و پاره بکن یه وقت اون و نبینه
خجالت از چشام نکش، که عاشقی همینه

 

یادته یادگاری نوشتی رو دیواری
که من و دوسم داری و تنهام نمی زاری
حالا می خوایی بری من و بزاری تنها
منم بدون تو می شم بی خیال دنیا
نکه گله کنم نه اصلا گله ی نیست
تو رو بدرقه می کنم با چشم های خیس
هر کسی واسه خودش یه خدایی داره
نه که نفرینت کنم نه  این رسم روزگاره
که بی تو همدمم شده قلم و کاغذ
تنها چیزی که ازت دارم یه عکس پارست  
اونم همدمی واسه این دل سادست  
با اون خاطره هایی که  واسم شیرین و تلخه
بهت میگم خداحافظ گرچه گفتنش سخت

دفتر خاطراتت و  تو خلوتت بسوزون  
یادت نره که کی بودی به دلت هم بفهمون
اگه یه روز من و دیدی به روت نیار که دیدی
حتی اگه صدات زدم به روت نیار شنیدی
کی گفته نفرین می کنم، غصه به تو حروومه
خوشبختی تو گل من، همیشه آرزومه

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 11:34 توسط zahra| |

بین دستای من و تو، فاصله خیلی زیاده!

بین دستای من و تو، فاصله خیلی زیاده!
تو روی ابرا سواری، من روی زمین پیاده!
یادته به من می گفتی؟ اوج می گیریم توی پرواز
اما از دلم گذشتی، با غریبه خوندی آواز…

قطره قطره اشک های من، می چکید به روی سازم
وقتی که با سر می گفتی، نمی خوام باهات بسازم
حالا نیستی تا ببینی بی تو هر لحظه شکستم
توی این پیچ و خم راه بریدم خسته ی خسته ام
میون جاده ی تردید توی خلوت تو سیاهی
بی حضور عاشق تو، گم شدم تو این دو راهی

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 11:27 توسط zahra| |


Power By: LoxBlog.Com